آداب کمان داری ( بخش اول )

مقدمه:
با نگاه به تاریخ این نکته برای ما روشن می‌شود که در باورهای مذهبی روحانیان دینی و مردم در ایران باستان و پس از اسلام، ورزش و آنچه به آن مربوط بوده است جایگاههای متفاوتی داشته است که این برخوردها دقیقا به مساله ی تعریف مذهب (دین، کیش و آیین) باز می گردد.
ایرانیان باستان قدرت و کسب قدرت بدنی را مقدس می شمردند و آنرا (قدرت) ازصفات خداوند می‌دانستند و به پیروی از زردشت که می‌گوید: «ما یاران خداییم و باید اهورا مزدا را در جنگ با شیطان یاری کنیم تا اهورا مزدا بر اهریمن غلبه کند». خویش را برای یاری اهورا مزدا و جنگ با اهریمن نیرومند می‌ساختند.
در تاریخ سایر ملل و اقوام متمدن باستان، نیز داستانها و افسانه پردازی‌های زیادی به موضوع پهلوانان و زورمندان به یادگار مانده در این داستانها اغلب قهرمانان جنبه‌های اساطیری، مقدس و توام با احترام داشته‌اند. سراسر کتابهایِ قدیمی این تمدنها از این نمونه‌ها پر شده است.
در آیین‌ها و مذاهب مختلف گاه معنویت و مذهب، ورزش را مورد بی مهری قرار داده است و بی‌اعتنایی به جسم را یک ارزش فردی و اجتماعی معرفی کرده است، به طور مثال رومی‌ها در حمله‌ی خویش به یونان و قصد نشر تعالیم مسیح (ع) فقط به صرف اینکه عملیات ورزشی و المپیادها برای پرستش خدایان باطل انجام می‌گرفت، یونانیان را از المپیاد منع کردند و پرسشتگاه ایشان در کوه المپ را از بین بردند یا در آلمان تا قرن شانزدهم (شروع دوره‌ی رنسانس)، برترین شخصیت های اجتماعی و حکومتی از کسانی بودند که در رشته‌ی الهیات تحصیل کرده بودند و شدیدا پرورش جسم را تقبیح می‌کردند و آنرا متروک گذارده بودند.

جالب این است که از قرن شانزدهم به بعد به دلیل همان افکار شدیدا رادیکال اصلاح طلبان، ورزش که از این زمان جایگاه ویژه‌ای یافته بود از حیطه‌ی معنویت و مذهب فاصله گرفت و شکاف بین این دو رکن انسانی روز به روز عمیقتر شد، گرچه بعدها با ورود اصلاح طلبان مذهبی و روشنفکران متعادل به عرصه‌ی مسائل اجتماعی اقداماتی برای ترمیم و اصلاح این روابط انجام شد ولی فاصله گذاری و حیطه بندی هر یک سر جای خود باقی ماند.
نکته‌ی مهم تر نگرش فرهنگی حاکم بر ملتها و اقوام گوناگون، به مساله‌ی ورزش است، فرهنگ خود مجموعه‌ی اعتقادات، آداب، رسوم و شیوه‌های گذران زندگی و در بردارنده‌ی ارزش‌های مشترک در یک جامعه و هنجارها است، اگر فرهنگ حاکم ضمن تضعیف روحیه‌ی ورزشی به تحقیر جسم انسان بپردازد نتیجه‌ی منطقی آن از یک طرف رکود و پس رفت در همه‌ی زمینه‌های اجتماعی - اقتصادی و سیاست است و از طرف دیگر انفعال و شکست در برابر فرهنگ‌های مهاجم، حاصل کار خواهد بود، از اینگونه نمونه‌ها در قرون وسطی در غرب و در بودیسم و ... در شرق بسیار می‌توان مشاهده نمود.
جسم تجلی گاه افکار، فرهنگ و درونمایه‌های انسانی است، به طور مسلم با توجه به ابعاد مادی آن، زمانی همراهی خودرا اعلام می‌کند که به نیازهای طبیعی آن پاسخ منطقی و عادلانه داده شود و هرجا این عدالت مخدوش گردد و قوای طبیعی خدا دادی سرکوب شود، نه تنها از همراهی خبری نیست بلکه باید منتظر طغیان سرکشی و هجوم ویران کنی از جانب آن باشیم، پس به این ترتیب ورزش خود بخشی از فرهنگ است و پدیده‌های ورزشی را نیز باید با این دیدگاه بررسی کرد.
به این موضوع این مطلب را هم اضافه کنیم که تاریخ پر است از تمدنهایی که دوران شکوفایی و اوج خود را در تفاهم بین فرهنگ برتر و جامعه‌ی پویا گذرانده است، چنانکه در فرهنگ‌های منحط افراد جامعه به رخوت و سستی واداشته می‌شوند و تسامح و بی‌بندوباری در شؤون زندگی براین رخوت افزوده و کار را به نابودی سوق می‌دهد.
حال اگر در جامعه‌ای زمینه‌های لازم برای تعامل بین فرهنگ اصیل و غنی یک ملت باستانی و آیین دینداری دین کاملی چون اسلام از یک طرف و مسئله تحریک و ورزش، بوجود نیاید، طبیعی خواهد بود که هر یک از ایندو (اگر نگوییم برای پیشرفت دچار مشکل می‌شوند)، در موضعی ثابت خواهند بود و هیچیک قادر به ارتقاء و رشد معنویت در جامعه نخواهند شد.

نگاه اسلام به ورزش و تربیت بدنی:
اسلام به عنوان دین کامل به ورزش جسم در جهت تمام و تکمیل کردن ابعاد وجودی انسان، اهمیت لازم را داده و بر جنبه‌های مختلف آن از جمله شخصیت‌سازی کودکان، اهمیت جسم، مسابقه و نام بردن و تاکید کردن بر برخی از ورزش‌ها، سنگ تمام را گذاشته است.

شخصیت سازی کودکان:
اگر چه در علم روانشناسیِ شخصیت در زمان ما به نکات جالبی در ساختار انسان از جمله بازی‌های کودکانه مطالبی گفته شده و با دقت به بررسی این قسمت مهم از زندگی آدمی پرداخته‌اند لیکن به لحاظ ساختار انسان مدار دین اسلام، از همان آغاز این موضوع مورد توجه قرار گرفته است.
در قرآن کریم می‌خوانیم: «ارسله معنا غدا یرتع ویلعب و انا له لحافظون»
«] ای پدر[ فردا او را با ما به ]صحرا[‌ بفرست که در چمن و مراتع بگردد و بازی کند و البته ما از هر خطری او را محافظت می‌کنیم».
این گذر قرآن کریم بر امری طبیعی است که برادران یوسف از آن استفاده کردند و به پدر اصرار کردند که او را با خود به صحرا ببرند، در ضمن روایتی در آیین تربیت فرزندان، امام صادق علیه السلام نیز بر این امر تصریح می‌فرمایند: «طفل هفت سال بازی کند، هفت سال خواندن و نوشتن بیاموزد و هفت سال حلال و حرام را یاد بگیرد». در امر تربیت توصیه‌ی ائمه‌ی معصومین (علیهم صلواه الله)، همراهی با کودکان در بازی با اوست:
امام المتقین حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:
«رحمت خدا بر پدری که در راه نیکی و نیکوکاری به فرزند خود کمک کند، به او احسان نماید و چون کودکی، رفیق دوران کودکی وی باشد و او را عالِم و مؤدب بار آورد».

نگرش اسلام به مسابقات ورزشی:
مسابقه همواره از حس برتری جویی انسانها نشأت گرفته و این خود، نوعی پیشی گرفتن و جلو افتادن تلقی می‌شود اسلام که دینی است انسان ساز، به این امر توجه کامل دارد و از این حس طبیعی در جهت ارتقاء روحیه‌ی الهی و معنوی، بهره برده است و آنان را به سوی انجام کارهای خیر دعوت و تشویق کرده است:
«ولکل وجهه هو مولیها فاستبقواالخیرات» «و هر کسی را راهی است به سوی حق پس در کارهای نیک از یکدیگر پیشی بگیرید».
یا در جای دیگر در اوصاف بندگان راستین خداوند می‌فرماید:
«اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون» «چنین بندگانی درسعادت و خیرات تعجیل می‌کنند و اینان هستند که در کارهای نیک سبقت می‌جویند». 

 مسابقات ورزشی و سیره‌ی پیامبر (ص)
با نگرش به زندگانی پیامبر (ص) به این نکته می‌رسیم که ایشان مسابقات را تأیید می‌فرمودند، امام صادق علیه السلام می‌فرمایند شخصی اعرابی به مدینه آمد و به پیامبر خدا (ص) پیشنهاد مسابقه‌ی شترسواری کرد، پیامبر (ص) قبول فرمود، در این مسابقه، شتر پیامبر (ص)، از شتر اعرابی عقب ماند، پیامبر (ص) به اصحاب فرمود: شما این شتررابالا بردید و خداوند دوست داشت که او را پایین بیاورد. کوهها برای کشتی نوح، گردن فرازی کردند و کوه جودی، تواضعش بیشتر از همه بود، به همین جهت، خداوند کشتی نوح را بر کوه جودی فرود آورد.
ائمه‌ی ما نیز در این امر از پیامبر اسلام (ص) تبعیت داشته‌‌اند، در تاریخ آمده است هشام بن عبدالملک از امام باقر علیه السلام خواست تا در مسابقه‌ی تیراندازی شرکت کند (و قصد او تخفیف مقام امامت بود) امام علی علیه السلام نیز پذیرفتند:
امام (ع) کمان را برداشت و هدف را نشانه گرفت و دقیقا تیر را بر هدف زد، سپس تیر دیگری خواست و طوری نشانه روی کرد که دقیقا تیر دوم بر تیر اول سوار شد و به همین ترتیب تیر سوم را بر تیر دوم و تیر چهارم را بر تیر سوم.... در امر مسابقه در فقه ما نیز جواز بعضی ورزش‌ها (برای مسابقه) اعلام شده است.

 ورزش های مورد تأکید در اسلام:
با بررسی متون اسلامی روشن می شود که ورزشهایی چون تیراندازی، سوارکاری، شنا، شمشیرزنی، کشتی، مبارزه با نیزه و وزنه برداری، مورد تأکید اسلام قرار گرفته‌اند و به لحاظ اهمیت آنها به طور گذرا به این متون می‌پردازیم:
تیراندازی: ورزش تیراندازی با کمان یکی از پربهاترین ورزش‌ها در نظر اسلام و متون دینی ماست؛ تا جائیکه در قرآن کریم نیز از آن نام برده شده است: «و ما رمیت إذا رمیت ولکن الله رمی» ([ای پیامبر] تو تیر نیانداختی بلکه خداوند تیر انداخت) پیامبر اسلام (ص) نیز در مورد این ورزش مهم می فرمایند:
«احب اللهو إلی الله تعالی إجراء الخیل والرمی» «بهترین بازیها در پیشگاه خداوند تعالی اسب دوانی و تیراندازی است».
و یا در حدیث دیگری فرموده‌اند:
«همانا زمین بر شما گشوده می‌شود و دنیا شما را کفایت خواهد کرد پس هیچ یک از شما هنگامی که سرگرم تیراندازی است احساس عجز و سستی نکند.»
اسب سواری: ورزش سوارکاری از جمله ورزشهایی است که در متون دینی ما اعم از قرآن و روایات در باره‌ی آن سخن به میان آمده است از نمونه‌های آن موارد زیر است:
«و شما [ای مؤمنان] در مقام مبارزه با آنها خود را مهیا کنید و تا آن حد که می‌توانید از آذوقه و آلات جنگی و اسبان سواری برای تهدید دشمنان خدا و دشمنان خود فراهم سازید».
و در حدیثی پیامبر اسلام (ص) می فرمایند:
«مسابقه به جز در اسب سواری، شتر سواری و تیراندازی جایز نمی‌باشد».
شنا: شنا نیز در زمره‌ی ورزش‌هایی است که بر یادگیری آن تاکید شده است تا جاییکه پیامبر اکرم (ص) آنرا جزء حقوق فرزندان نسبت به پدر قرار داده است و فرموده:
«حقِ فرزند بر پدرش آن است که نوشتن، شنا کردن، تیرانداختن را به او بیاموزد و او را جز با غذایِ خوب و حلال تغذیه نکند».
کشتی: دیگر از ورزشهایی که در روایات در مورد آن سخن رفته ورزش کشتی است، در بحارالانوار، مرحوم مجلسی (ره) داستانی را در مورد کشتی گرفتن امام مجتبی و امام حسین (علیهماالسلام) آورده که عینا نقل می‌نمایم:
امام صادق علیه السلام فرمود:
«یکی ازشبها پیامبر اکرم (ص) همراه امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) وارد خانه‌ی حضرت فاطمه (س) گردید، پیامبر اکرم (ص) به فرزندانش فرمود؛ برخیزید و با یکدیگر کشتی بگیرید، دو کودک برخاستند و به کشتی گرفتن مشغول شدند، حضرت فاطمه (س) که برای انجام کاری به خارج از منزل رفته بود، به خانه بازگشت و و صحنه‌ی کشتی فرزندان را مشاهده نمود و شنید که پیامبر (ص) امام حسن (ع) را برای پیروزی در مسابقه تشویق می فرماید، پس حضرت زهرا (س) با تعجب گفت: آیا برای پیروزی، یکی از ایندو را تشویق می‌کنید؟! آن هم تشویق فرزند بزرگتر برای مغلوب کردن فرزند کوچکتر!
پیامبر (ص) فرمود: دخترم آیا رضایت نداری به اینکه من فرزندم حسن (ع) را برای پیروزی بر فرزندم حسین (ع) تشویق کنم در حالی که دوستم جبرئیل امین نیز فرزندم حسین (ع) را برای پیروزی بر فرزندم حسن (ع) تشویق می نماید».
در ورزش‌ها نیز مِلاک و ارزش، الهی شدن است و با اخلاق بودن لذا پیامبر (ص) در مورد ورزش کشتی فرمودند: «همانا کسی در کشتی پیروز است که هنگام غضب بر نفسش مسلط باشد».
به همین مقدار اکتفا می‌کنیم که اجمال و خلاصه ای است از بهایی که اسلام برای ورزشکاری قائل است. نوشتار حاضر با این دیدگاه که ورزش در اسلام ارزشمند است و اهمیت به ترتیب بدنی مورد نظر می‌باشد مهیا گردیده ولی ذکر این نکته که هدفمندی کار را روشن می‌نماید لازم است که دیدگاه اسلام به ورزش نیز مانند هر مقوله و واقعیت دیگر انسان سعادتمند است، انسانی که مقرر شده درزمین و حیات دنیوی با ارزش‌های اخلاقی جانشین خداوند سبحان گردد و در حیات جاوید در جوار رحمت الهی به سعادت و حیات پاک ابدی برسد.
به همین روی طی صفحات آینده به اخلاق ورزشی یک کماندار، آیین و آداب انسانی - الهی این ورزش مهم (در نظر اسلام) خواهیم پرداخت، امید این است که پرورش جسم و تعالی روح در خوانندگان و مخاطبان به خصوص ورزشکاران در این رشته موجب جلب رحمت واسعه‌ی خداوندی گردد و همگان را به سعادت دنیا و آخرت برساند.

آرش .

Free Image Hosting at allyoucanupload.com

آرش کمانگیر

آرش معروف به کمانگیر، از پهلوان‌های باستانی و اسطوره‌ای ایران است که در تیراندازی بسیار زبردست و بی‌مانند بود. او پس از شکست ایرانیان از تورانیان برای تعیین مرز دو کشور تیری را از نقطه‌ی شکست، ساری یا آمل، پرتاب کرد. تیر آرش پس از زمان درازی بر تنه‌ی درختی در مرو فرود آمد. مرز ایران این گونه تعیین شد، اما پیکر آرش، که همه‌ی نیروی خود را برای پرتاب آن تیر گذاشته بود، پاره پاره شد و او جان خود را در راه میهن از دست داد.

فداکاری آرش

منوچهر، پادشاه پیشدادی، در سال‌های پایانی فرمان‌روایی خود از افراسیاب تورانی شکست خورد و به مازندران پناهنده شد. سرانجام، هر دو به صلح گرایش پیدا کردند و منوچهر از افراسیاب خواست که به اندازه‌ی یک تیر پرتاب از خاک ایران را به او بازگرداند. افراسیاب درخواست او را پذیرفت و ایرانیان آرش را که در تیراندازی چیره دست و پرآوازه بود، برای پرتاب آن تیر سرنوشت‌ساز برگزیدند. آرش بر فراز کوهی برآمد و تیر در کمان گذاشت و کمان را کشید و تیر پرتاب شد. اما خداوند به باد فرمان داد که تیر را از آن کوه بردارد و به آن سوی خراسان ببرد. سرانجام تیر بر تنه‌ی درختی فرود آمد.

آن گونه که بیرونی در آثار الباقیه آورده است، فرشته‌ای به نام اسفندارمذ به منوچهر فرمان داد که تیر و کمان ویژه‌ای بسازد. سپس، آرش برهنه شد و تن خود را به مردم نشان داد و گفت:"ببینید که پیکر من هیچ گونه زخم و بیماری ندارد، اما پس از تیراندازی نابود خواهم شد." گویند که اسفندارمذ تیروکمان را به آرش داد و گفت هر که آن را بیفکند، به جای بمیرد و آرش با این آگاهی تن به مرگ داد. او همه‌ی نیروی خود را در چله‌ی کمان گذاشت و با پرتاب تیر، پیکرش پاره پاره شد.

تاریخ آرش

کهن‌ترین نوشته‌ای که در آن از آرش سخن رفته است، کتاب اوستا(یشت هشتم، بند ششم) است. در این کتاب از قهرمانی به نام ارخشه با ویژگی‌هایی مانند تیزتیر و تیزتیرترین ایرانیان، یاد شده است. در نوشته‌های پهلوی آگاهی چندانی از این قهرمان به دست نمی‌آید و تنها در رساله‌ی ماه فروردین روز خرداد، آمده است که در روز خرداد(روز ششم) از ماه فروردین، منوچهر و ایرش شیباگ‌تیر، سرزمین ایران را از افراسیاب پس گرفتند. در نوشته‌های دوره‌ی اسلامی آگاهی بیش‌تری پیرامون آرش وجود دارد. از آن قهرمان نامدار در تاریخ طبری، تاریخ ابن اثیر، آثار الباقیه‌، شاهنامه، ویس و رامین، مجمع التواریخ، غرر السیر، البدء و التاریخ و کتاب‌های دیگر، یاد شده است.

جایی که آرش تیر خود را از آن‌جا پرتاب کرد، در اوستا کوهی به نام ایریوخشئوثه است. در نوشته‌های اسلامی، تیر از جایی در طبرستان، کوه رویان، قلعه‌ی آمل، کوه دماوند یا ساری پرتاب شده است. جایی که آن تیر فرود آمد، در اوستا کوهی به نام خونونت است که شاید همان کوهی باشد که در شاهنامه و کتاب ویس و رامین از آن با نام هماون یادشده و کوهی در شرق کوه‌های شمال خراسان است. نویسنده‌ی مجمع التواریخ آن را در جایی بین نیشابور و سرخس می‌داند، در ویس و رامین و تاریخ طبرستان آن را جایی در مرو دانسته‌اند. فخرالدین اسعد گرگانی در ویس و رامین این گونه آورده است:"از آن خوانند آرش را کمانگیر    که از آمل به مرو انداخت یک تیر".